درپیچ وخم های کوچه های زندگی
آرزوی گم کرده تنهای تنهامی روم
درشیار روشنی آرزوهایم
لنگ لنگـــــان سوی فردامی روم
بسته ام بارسفرازشهرخود
می روم اهسته تاشهری دگر
گشته ام بیگانه باهراشنا
می روم شایدشوم بیگانه تر
امامادرباهرکسی بیگانه ام
باتو ولی من اشــــــــنا
دلخورمشو از شعرمن
اینوبدون دوستت دارم من بخدا
نظرات شما عزیزان: